دوشنبه , ۳۱ ثور ۱۴۰۳
خرید فالوور اینستاگرام خرید لایک اینستاگرام

بازی‌های کمپیوتری اتلاف وقت نیست؛ کافی است از کودکان بپرسید

 کارا لین

یک شب، پسرانم را صدا کردم که بیایند تا شام بخوریم، ولی هیچ پاسخی نیامد. با عصبانیت رفتم داخل اتاق‌شان و دکمه‌ی خاموش کنسول بازی را زدم.
گویا دنیا به آخر رسید. صفحه که سیاه شد پسرانم از خشم و غیظ می‌خواستند من را بخورند. آن‌ها را سر شام آوردم. واکنشم به رفتارشان معمولاً این‌ است: «عمرتان را با این بازی‌ها تلف می‌کنید.»
اما آن شب تصمیم گرفتم به جای غُرزدن کمی از کارشان سر در بیاورم. پرسیدم: «چرا این بازی این‌قدر برای شما مهم است؟»
خوشحالم که چنین سوالی کردم. پسرانم تعجب کردند و پرسیدند: «مادر! واقعاً دلت می‌خواهد بدانی؟»
گفتم: «بله!»
گفتند: «مادر، هر کسی را که می‌شناسیم بازی می‌کند.»

طبق آمار انجمن سرگرمی‌های نرم‌افزاری، ۲.۵ میلیارد نفر در سراسر جهان گیمر هستند. (گیمر کسی است که بازی ویدیویی می‌کند). یعنی تقریباً یک سوم کل بشریت.
پسرانم کمک کردند با جهانی آشنا شوم که پیش از آن چیزی درباره‌اش نمی‌دانستم، چه برسد به این‌که بدانم در آن جهان چطور بچه‌هایم را تربیت کنم. امروزه بازی ویدیویی تجربه‌ای تفریحی، تعاملی، چندجانبه و متصل است. پُر است از رقابت، حل مساله، معما و منطق. چیزهای خوبی است، نه؟ هم‌چنین پُر است از بحث، فرهنگ، تاریخ، موسیقی، هنر، گفت‌وگو و انتخاب‌های اخلاقی؛ چیزهایی که واقعاً آدم دوست دارد بچه‌اش یاد بگیرد. به علاوه، بازی ویدیویی فلسفه، راهبرد و مهارت‌های شگفت‌آوری را در خود دارد.
خواندن کتابی واقعاً خوب را تصور کنید، یا تماشای فیلمی فوق‌العاده یا رویدادی ورزشی را؛ حالا امکان دارید آن را دست‌کاری کنید، در آن مسابقه بدهید و با آن تعامل کنید. بازی ویدیویی مدرن چنین چیزی است.
پسرانم همین‌طور به من بیشتر و بیشتر یاد می‌دادند. مثلاً به من گفتند که وقتی ناگهان بازی را قطع می‌کنم، تعلیق می‌شوند و گفتند: «مادر! ما مسوولیت داریم و تو مدام می‌گویی بازی را متوقف کنیم. نمی‌شود یک بازی آنلاین را متوقف کرد. مادر، جدی، نمی‌شود بازی را متوقف کرد.»
بعد گفتند: «تو حقیقتاً دل‌مان را می‌شکنی وقتی می‌گویی منزوی یا بازنده هستیم. ما با دوستان‌مان در یک بازی چند بازیکنی داریم به صورت زنده بازی می‌کنیم و در حقیقت با دوستان جدید و تازه‌ای هم آشنا می‌شویم.»
آن روز بود که به یک خودآگاهی تکان‌دهنده رسیدم. من که در آشپزخانه مشغول پخت شام هستم خیلی از پسرانم تنهاترم که در طبقه‌ی بالا بازی می‌کنند. این‌طور بود که کودکانم را به‌عنوان گیمر پذیرفتم و این چیزی است که از آن روز تاکنون دارم فریاد می‌زنم: «وقت شام نزدیکه، کجای بازی هستید؟» وقتی می‌فهمم، زمان‌بندی می‌کنم و آن وقت دورهم و با آرامش خانوادگی شام می‌خوریم، همان چیزی که از اول دنبالش بودم.

یک بار پسر بزرگم، کانر، کنارم آمد و گفت: «مادر! گوش کن چه می‌گویم، چه کار بکنم که امروز از ۳ عصر به بعد کاری به کارم نداشته باشی؟» فهمیدم می‌توانم از این درخواست به نفع خود استفاده کنم. به همین خاطر یک فهرست بلندبالا تهیه کردم: تکالیف مکتب را انجام بده و وقت نهار با مادربزرگت گرم بگیر (به صورتش نگاه کن و لبخند بزن و…)؛ حتی جمع کردن علف‌های باغچه را هم به فهرستم اضافه کردم. همه را انجام داد. گفت: «مادر! عالی.  امروز عصر تنها کاری که دوست داشتم بکنم این بود که امتیازم را بالا ببرم.»
بازی ویدیویی، سطح‌ها و لیگ‌ها و جوایز مختلفی دارد و فهمیدم اگر برای او مهم است، حتماً باید برای من هم مهم باشد. این دقیقاً همان چیزی است که داکتر کریس هسکل، استادیار بالینی و مربی ورزش الکترونیک از دانشگاه ایالتی بویس درباره استاد قهرمان‌های ورزش الکترونیک خود می‌گوید. او به دنبال گیمرهایی است که اهدافی دارند و مصمم هستند سطح خود را در بازی بالا ببرند. در واقع، اکنون بسیاری از دانشکده‌ها در حوزه‌ی ورزش الکترونیک بورس تحصیلی می‌دهند، به علاوه هم بخش نظامی و هم دیگر صنایع از شبیه‌سازی‌هایی از جنس بازی‌های ویدیویی در کار خود بهره می‌برند.
من کم‌کم بازی ویدیویی را مانند نوعی ورزش به همراه تمرینات و ملزومات دیگر پذیرفتم. اگر کودکان‌تان مشغول تمرین فوتبال یا وسط بازی بیس‌بال باشد، می‌روید وسط زمین، سرِ مربی‌اش داد بزنید که «بسه دیگه، بچه‌ام باید برود آشغال‌ها را بگذارد دم دروازه؟» معلوم است که نه. تصمیم گرفتم تا زمانی که بچه‌هایم اول وظایف‌شان را انجام می‌دهند، بگذارم بازی‌شان را بی‌وقفه ادامه دهند.
بازی ویدیویی با زبان مشترک و پویایی تیمی خود جهان را گرد هم می‌آورد. جوان‌ها به تماشای بازی دیگران می‌نشینند. من همیشه به‌خاطر این کار آن‌ها را سرزنش می‌کردم. اما می‌بینم همسرم هم به تماشای بازی دیگران می‌نشیند؛ او طرف‌دار پروپا قرص تیم فوتبال امریکایی سان‌فرانسیسکو فورتی ناینز است. فصل گذشته، یک بازی به وقت اضافه کشیده شد و چهار و نیم ساعت طول کشید. آیا رفتم برای همسرم سخنرانی کنم و بگویم «مغزت را خراب می‌کنی و عمرت را تلف می‌کنی»؟ نه. گذاشتم از تماشای برنامه ورزشی‌اش لذت ببرد. گیمرها معمولاً بازی حرفه‌ای‌ها را تماشا می‌کنند و سعی می‌کنند خصلت‌ها و نکات بازی را از آن‌ها بیاموزند.
از وقتی درباره بازی با پسرانم صحبت کردم، توانستم با برخی گیمرهای حرفه‌ای مصاحبه کنم. یکی از آن‌ها خاطره یک دورهمی فامیلی را تعریف کرد که در آن همه از این طرف و آن طرف حرف می‌زدند و چیزهایی از زندگی خود می‌گفتند و سعی داشتند با یک‌دیگر ارتباط برقرار کنند. نوبت به او که می‌رسد، شروع می‌کند درباره بازی‌های ویدیویی حرف می‌زند و از علاقه‌اش به آن‌ها می‌گوید. یکی از عمه‌هایش با بی‌ادبی رو به جمع می‌گوید: «چرا درباره چیزهای واقعی‌ای حرف نمی‌زنید که همه آدم‌ها دوست دارند؟»
همه می‌زنند زیر خنده و از آن زمان او با هیچ کدام‌شان صحبت نکرده است؛ از این ماجرا بیش از ده سال می‌گذرد. دوست دارم بدانم اگر آن عمه خانم به جای انتقاد کمی کنجکاوی می‌کرد، چه اتفاقی می‌افتاد؟
حالا شاید با خود فکر کنید، «خوب، او اصلاً چیزی درباره بدی‌های بازی ویدیویی نگفت.» حق با شماست.
درست است؛ درباره ارتباط آنلاین و مسایلی از این دست نگرانی‌هایی وجود دارد و اتفاقاً به همین دلیل است که وارد شدن در زندگی فرزند گیمرمان اهمیت بیشتری پیدا می‌کند. در خانه ما، من و پسرانم دایم درباره تعادل و رفتار آنلاین گفت‌وگو می‌کنیم. حالا که سال‌ها گذشته می‌دانم پسر کوچکم هنوز با برادرش بازی می‌کند با این‌که بیش از ۵۰۰ کیلومتر از هم فاصله دارند. این مرا دلگرم می‌کند. بازی رابطه آن‌ها را حفظ کرده است.
روی سخن من فقط با والدین نیست، بلکه با پدربزرگ، مادربزرگ، عمه و کاکا، خاله و ماما، پدرخوانده، مادرخوانده، رفقای صمیمی، مدیران مکاتب و دیگر افراد مرتبط است: کنجکاو باشید.
من راهکار ساده‌ای دارم. با بچه گیمر خود گفت‌وگویی را شروع کنید و این سه سوال را بپرسید.
– چه بازی‌هایی می‌کنی؟
– چرا از این بازی‌ها بیشتر خوشت می‌آید؟
– می‌شود یک وقتی که داری بازی می‌کنی، من هم تماشا کنم؟
اگر از بازی استقبال نکنیم، شاید ارتباط‌مان را با افرادی از دست بدهیم که بیش از همه دوست‌شان داریم.

منبع: ترجمان

مطلب پیشنهادی

برداشت کودکان از مفهوم مرگ؛ وقتی آدم‌ها می‏‌ميرند کجا می‌روند؟

اگیا آگاروال کودکان در خُردسالی تصوری از جدایی ندارند و مفهوم مرگ را درک نمی‌کنند. …