منبع: Janet Lansbury
#کودکخبر، کابل: کودکان نوپا اکثراً طوری صحبت میکنند که گویا موجود خاصی در درونشان دارند. وقتی که درگیر آنها می شویم متوجه میشویم که حالتهای رفتاری آنها در نوسان است و شاید واقعاً حس کنیم در سرزمین بیگانهها هستیم.
نترسید. کودکان نوپا انسانهای کوچکی هستند که بیقرارند و با توجه به رشد سریعی که دارند غیرمتعادل هستند. آنها بهخاطر تواناییها و موفقیتهای جدیدشان خوشحال اند اما هنوزهم در مورد کارهایی که نمیتوانند انجام دهند و حرفهایی که نمیتوانند بزنند بازنده و ناامید هستند.
در این مقاله برخی از راههای ارتباطی ساده در مورد نحوه صحبت کردن با کودک نوپا وجود دارد که میتواند در رفع ناکامی در این زمینه کمک بکند.
نورمال صحبت کنید
کودکان میخواهند زبان ما را یاد بگیرند. از صحبتهای بچهگانه و یا استفاده از جملات طولانی بپرهیزید. بنابراین به آنها زبانی را که میخواهید با آن روش صحبت کنند و آن را از ابتدا به عنوان زبان صحیح بپذیرند، یاد دهید. همچنین این روش احساس طبیعی بودن و مؤدب بودن بیشتری به خود ما هم میدهد. ما میتوانیم با استفاده از جملات کوتاه فهم حداکثر را به او بدهیم یا با آهسته صحبت کردن و مکث کردن بعد از هر جملهای به نوزاد یا کودک نوپا زمان بدهیم تا جملات و کلمات ما را درک کند.
توصیه متخصصی که به شما میگوید برای حرف زدن با کودک باید زبان اولیهی نوزاد که بیشتر شبیه زبان غارنشینها میباشد را تقلید کنید، را نادیده بگیرید. چون اگر بخواهید همیشه همانند زبان یک نوزاد صحبت کنید در نهایت آن زبان، همان زبانی خواهد شد که او متوجه حرفهای ما میشود و همان را یاد میگیرد.
تصور کنید به یک کشور خارجی سفر کردهاید و در آنجا میخواهید با اعتماد به نفس کامل به زبان آنها صحبت کنید و بعد میبینید با انگلیسی دست و پا شکستهای که یاد دارید مورد تمسخر قرار میگیرید. میتوانید چهرهی شخصی که انگلیسی دست و پا شکسته حرف میزند را تصور کنید؟ کودکان نوپا خیلی زودتر از اینکه بتوانند صحبت کنند برای ماههای زیادی زبان ما را آموزش میبینند و متوجه صدای ما میشوند.
«نه» را به «بلی» تغییر دهید
در صنف جدیدی که در مورد والدین و کودک بود، یکی از مادران پرسید زمانی که دختر ۱۹ ماههی پر جنبوجوشاش هنگام صحبت او و همسرش وسط حرف شان میپرد چه باید بکند. او میگفت دایماً به او تذکر میدهد که نباید وسط صحبتشان بپرد.
به او توصیه کردیم که بگوید: «عزیزم من صدای تو را میشنوم اما وقتی من و پدر صحبتمان تمام شد به حرف تو گوش میدهیم. لطفاً پنج دقیقه به ما فرصت بدهید.»
آیا این پاسخ معجزه میکند؟ البته که نه. کودکان هیچگاه وقتی سر ما ازدحام است برای جلب توجه از هیچ تلاشی دریغ نمیکنند. اما اینکه به آنها بگوییم حرفشان را شنیدهایم بهتر از این است که همیشه به آنها «نه» بگوییم یا بگوییم آن کار را نکند. بهتر است به نیازهای او احترام بگذاریم و حداقل ظاهر قضیه را حفظ کنیم و باعث شویم که او حرف ما را بپذیرد.
همینطور گفت «میخواهم روی پایم بنشیند» به جای اینکه بگوییم «آنقدر بالا پایین نپر» باعث میشود کودک یاد بگیرد که به حرف گوش دهد. کودکان دستورهای مثبت را میپذیرند و برعکس در برابر کلمات «نه» و «نکن» مقاومت میکنند. بهتر است از این لغات فقط در موارد خیلی ضروری استفاده کنید.
فرصت انتخابهای واقعی بدهید
اینکه به کودک تان بگویید «اسباب بازیت را داخل کیشو یا داخل جعبه صندوقش بگذار« نوع دیگری از جملات منفی است که او باید حرف شما را بپذیرد و باید اسباببازی را کنار بگذارد. به جایش این جمله را به حالت مثبت تغییر دهید. یا میتوانیم به او بگوییم «میبینم که هنوز بازی میکنی میخواهی حالا دایپرزت را تبدیل کنم یا پنج دقیقه دیگر؟»
تصمیمگیری بین دو گزینه معمولاً شامل تمامی نیازهای یک کودک میشود. تصمیمات بزرگ مثل «چه چیزی برای چاشت باید داشته باشیم؟» و یا «چه چیزی میخواهی امروز بپوشی؟» میتواند سخت باشد. در مورد دادن انتخابهای غلط مراقب باشید مثل «میخواهی به خانه خاله بروی؟»و وقتی میگوید «نه»، حسابی ضایع میشویم.
اولین اذعان
اذعان شیوهی نگرش یک نوزاد یا کودک میتواند به طرز شگفتانگیزی باعث آرامش شود، چون نیازهای او را فراهم میکند و احساس اینکه درک میشود به او میدهد. یک تایید ساده از چالشهای کودک ما مثل «میدانم هنگام پوشیدن کفش لحظات سختی داری. خیلی سخت تلاش میکنی» او را تشویق میکند که باید هنگام سختیها پشتکار داشته باشد.
مراقب باشید احساسات کودک را به رویش نیاورید «تو از سگ میترسی» یا پاسخهای او را بیارزش بدانید چون فکر میکنیم زیادی به چیزی واکنش نشان میدهد «این فقط یک سگ است و به تو آسیب نمیزند» بهتر است چیزی که خود ما به آن واقف هستیم را به او بگوییم مثل «با دیدن سگ ناراحت میشوی دلت هست بغلت کنم؟»
تایید هنگام حرف زدن با کودک باعث میشود تا از طریق گزند نرساندن به او، او را به مسیر دیگری هدایت نکنیم. «میخواهی بیشتر بیرون بازی کنی، اما حالا زمان این است که به خانه بیایی. میدانم وقتی هنوز آماده نیستی آمدن به خانه سخت است» و اینکه چه قدر دیدگاه فرزند ما به نظر مسخره یا غلط به نظر برسد مهم نیست. مهم این است که او نیاز دارد توسط ما تصدیق شود.
تایید علاقه مندیهای فرزند ما به معنای بیان حقایقی است که ممکن است نادیده گرفته شود. مثل «تو میخواهی از سرک رد شوی. من به تو اجازه نمیدهم» یا «تو میخواهی خانه مادر کلانت را ترک کنی. اما هنوز وقتش نشده است.»
همچنین سخت است تا هنگام حرف زدن با کودک همیشه به یاد داشته باشیم که باید او را در شرایط سخت تایید کنیم، اما اگر کودک میتواند هرچیزی را در طول یک شرایط سخت بشنود، تایید کردنش او را مطمین میسازد که ما دیدگاههای او را میشناسیم. «تو آیسکریم میخواستی و من به تو نه گفتم. اینکه به چیزی که میخواستی نرسیدی ناراحت کننده است.»
وقتی کودکان حس کنند که توسط دیگران فهمیده میشوند پشت محدودیتها و تصحیحات ما حس هم نظر بودن ما را هم میفهمند. آنها همچنان مقاومت میکنند، گریه میکنند و غُر میزنند اما در پایان روز، میفهمند که ما با آنها هم نظر هستیم و همیشه سمت آنها هستیم. این سالهای اولیه، روابط ما را برای سالهای بعدی تعریف خواهد کرد.