دنیای کودکان پر از سوالات مختلف است و گهگاه سوالات عجیب و غریبشان والدین را دچار سردرگمی عجیبی میکند. عدهای معتقدند فرزندانی که زیاد سوال میپرسند کمی غیرعادی هستند و کودکان ساکت را به داشتن یک کودک کنجکاو ترجیح میدهند اما نه سوال پرسیدن کودکان موضوعی غیرعادی است و نه جواب دادن به آن کاری دشوار.
کودکان مانند یک لوح سپید هستند که هیچ چیزی روی آن نوشته نشده و این لوح سپید تمامی اطلاعات خود را از محیط اطراف خود چه از طریق خانواده و چه جامعه دریافت میکند. زمانی که بچهها اطلاعات را جمعآوری کردند بهتدریج شروع به پرسیدن سوال از والدینشان میکنند. هر چقدر کودک نسبت به محیط اطراف خود دقت بیشتری داشته باشد به همان اندازه سوالات بیشتری از خانواده خود میپرسد. در ابتدا سوالات کودکان عینیتر است یعنی مربوط میشود به چیزهایی که میبینند و در مورد آنها از پدر و مادر پرسوجو میکنند اما بهتدریج که سن کودک بالاتر رفت سوالات او انتزاعیتر میشود مثل خدا کجاست؟ بچهها از کجا میآیند؟ خوب بودن یعنی چه؟ و سوالاتی از این قبیل اما این نکته را هم به خاطر داشته باشید تا زمانی که کودک، مرحله اول که مربوط به سوالات عینی است را پشت سر نگذارد به مرحله دوم که سوالات انتزاعی است نخواهد رسید. اما واکنش والدین در مقابل سوالات کودکان بسیار مهم است و تاثیر زیادی در شکلگیری شخصیت فرزندان دارد. نکتهای که باید به آن توجه کنیم این است که در هیچ شرایطی به فرزندتان دروغ نگویید. ممکن است فرزندتان در مورد چگونگی به دنیا آمدن خودش سوال بپرسد و شما به این دلیل که نمیخواهید جواب واضحی به او بدهید، بگویید لکلکها بچهها را به این دنیا میآورند یا جوابهایی مثل اینکه از شفاخانه تو را انتخاب کردیم. دقت کنید که شما از آن خانوادههایی نباشید که جواب سوالات کودکتان را به این صورت میدهید. اینگونه جوابها دو پیامد منفی دارد؛ دروغ والدین باعث میشود کودک به والدین خود اعتماد نکند یا اینکه تصور کند شما بهعنوان پدر و مادر نادان هستید و در اینجا رابطه بین والد و کودک آسیب میبیند. در چنین شرایطی معمولاً بهترین حالت این است که از خود کودک بپرسیم در مورد سوال مطرحشدهاش چه اطلاعاتی دارد. در واقع در قدم اول باید اطلاعات کودک را استخراج کنیم تا متوجه شویم چه چیزی در ذهنش دارد.
ممکن است فرزندتان از یک منبع نادرست به جواب سوالش رسیده باشد و به همین دلیل بهعنوان یک والد باید بدانید چه چیزی در ذهن کودکتان است. بعد از اینکه فرزندتان اطلاعات خودش را بیرون ریخت سعی کنید دانستههایش را در مورد سوال را تصحیح کنید. اگر جواب فرزندتان براساس باورها و عقاید مشروع نبود اصلا دستپاچه نشوید و سعی کنید با آرامش، دادههای مناسب سن فرزندتان به او بدهید چون اگر غیر این عمل کنید تاثیر سویی در شخصیت فرزند میگذارد و سوالات او برایتان به یک دغدغه بزرگ تبدیل خواهد شد.
کودکانی که هر چیزی را به دهان میبرند
کودکان در مراحل اولیه رشدشان تفاوت بین خود و دنیای پیرامونشان را درک نمیکنند چون در این مراحل مرز بین خود و دنیای اطراف خود را تشخیص نمیدهند. کودک ممکن است بین دست خود و پایه یک صندلی هیچ تفاوتی قایل نشود چون هنوز نتوانسته دنیای بیرونی خود را درک کند. دنیای بیرون برای کودکان سرشار از محرکهای مختلفی است که برای آنها تازگی دارد و به همین دلیل نسبت به آن کنجکاوی نشان میدهند و به دهان بردن اشیاء ابزار اولیه آنها برای شناسایی محیط اطرافشان است.
تفاوتهای جنسیتی
کودکان تفاوتهای جنسیتی را از طریق خانواده و جامعه میآموزند. آنها در این سن از محیط بیرون خود الگوبرداری میکنند. دختری که در سن کودکی کفش مادرش را پا میکند در واقع در حال الگوبرداری است. این سنی است که میتوان در کودک تاثیر گذاشت و الگوهای مناسبی را در اختیارش قرار داد. نحوه پوشیدن لباس، مدل مو و الگوهای دیگری که از طریق خانواده در معرض دید کودکان قرار میگیرد بهتدریج آنها را با تفاوتهای جنسیتی آشنا میکند و مفهوم دختر و پسر، زن و مرد در ذهنشان شکل میگیرد. این مرحله و در واقع آشنایی کودک با تفاوتهای جنسی بین مرد و زن جای نگرانی ندارد و خانوادهها باید در مورد این موضوع با بچهها صحبت کنند و الگوی مناسبی را در مورد کنجکاوی کودکان و سوالاتشان در اختیارشان قرار دهند.
روانشناسان بالینی میگویند که پرسش کردن به دنبال ایجاد پرسش در ذهن و تفکر ابراز میشود بنابراین به نظر میرسد میزان هوش با پرسش کردن رابطه مستقیم داشته باشد، اما این امر مطلق نیست و به معنی آن نیست که کودکانی که کمتر پرسش میکنند کمهوشترند، چراکه مسایل تربیتی و شخصیتی نیز در این رابطه موثرند. گرچه کودکانی که بیشتر پرسش میپرسند باهوشترند اما دقت کنید گاهی پرسشهای مکرر و تکراری میتواند بیمارگونه بوده و نشانگر نوعی وسواس باشد.
دروغ نگویید، طفره نروید
کودکان براساس جوابهایی که دریافت میکنند یاد میگیرند که چگونه زندگی کنند و افکار و شخصیتشان در جهت همین جوابها شکل میگیرد، در نتیجه قطعا والدین دوست دارند که این شکلگیری تحت نظر و کنترل آنها باشد، همین دلیل کافی است که والدین به پاسخگویی به پرسشهای کودکان حساس باشند و بخواهند که کودک همه پرسشهای خود را از آنها بپرسد. این اتفاق وقتی میافتد که کودک بداند شما با او صادق هستید و برای تمام پرسشهای او جواب دارید. هرگز به او نگویید که وقتی بزرگ شدی این را میفهمی چون او میخواهد همین حالا به جواب خود برسد پس دنبال یک جواب قانعکننده برای او باشید.
هیچ وقت به کودک خود دروغ نگویید و برای او داستانسرایی نکنید. او از شما جوابهای درست، دقیق و منطقی میخواهد و اگر از شما دروغ بشنود اعتمادخود را از دست داده و این اعتماد به سختی بازمیگردد. حتی اگر جواب پرسشی را نمیدانید به اتفاق کودکتان آن پاسخ را بیابید و او را رها نکنید و یا از او بخواهید، به شما فرصت دهد تا جواب پرسشاش را بیابید و در اولین فرصت این کار را انجام دهید و پاسخ پرسش او را بگویید. هرگز به او نگویید که حوصلهتان را با پرسشهایش سر برده است. همان طور که برای تغذیه کودکتان حوصله دارید باید برای رشد ذهنی و تغذیه فکری او نیز ذوق و حوصله به خرج دهید. در مواقع استثناء اگر خستهاید، اگر خودتان حال خوبی ندارید بدون این که از جوابگویی به پرسش او طفره بروید او را به منبع موثقی که خودتان قبولش دارید راهنمایی کنید، از والد دیگر یا افراد دیگر یا اگر در سن مکتب است از کتابها کمک بگیرید.
پرسشهای جنسی مثل بقیه پرسشها
والدین معمولاً در ارتباط با پاسخگویی به پرسشهای کودکان مشکلی ندارند، اما وقتی پای پرسشهای جنسی در میان است دست و پای خود را گم میکنند و نمیدانند باید چه جوابی به کودک بدهند. بزرگسالان به دلیل حریمهای اجتماعی و اخلاقیاتی که در جوامع و مذاهب آموختهاند نسبت به مسایل جنسی حساساند، در صورتی که در نظر کودکان پرسشهای جنسی و غیرجنسی تفاوتی با هم ندارند. هر دو نوع پرسش به معنی میل به شناخت ناشناختههاست.
اگر در برابر این پرسشها واکنش نشان دهیم، تعجب کنیم و جا بخوریم در ابتدای امر کودک فکر میکند که کار بدی انجام داده و همین امر موجب بروز اولین حساسیتها میشود. او احتمالاً از آن به بعد پرسشهای خود را سانسور میکند و از افراد دیگری میپرسد. والدین بسیاری از اوقات به کودکان خود اطلاعاتی میدهند که به آنها در زندگی کمک میکند. چرا باید فکر کنیم که مسایل جنسی از این امر مستثنی هستند. البته باید بدانیم چه اطلاعاتی را و در چه زمانی انتقال میدهیم. مثلاً در آستانه ورود به دوران بلوغ، حتما باید اطلاعات جنسی مورد نیاز را به نوجوان داد و آنها را برای ورود به این دوران آماده کرد.
در مورد پرسشهای جنسی کودکان موارد زیر قطعاً به شما کمک میکند:
۱- کودکان از سه سالگی و از وقتی که متوجه تفاوتهای خود با جنس مخالف میشوند پرسشهای جنسی میپرسند. پس منتظر اینگونه پرسشها باشید تا جا نخورید.
۲ – وقتی کودک از شما سوال جنسی میپرسد درست همانطور رفتار کنید که مثل این که یک سوال خیلی معمولی پرسیده است، چون برای خود او در واقع همینطور است. اصلاً او را سرزنش نکنید و به هیچ وجه به او دروغ نگویید و داستانها و قصههای دروغین برایش نبافید.
۳ – جوابتان باید قانعکننده باشد سادگی و روایی داشته باشد و گیجکننده و مبهم نباشد. مثلاً اگر کودک به شما میگوید که من از کجا آمدهام به جای اینکه بخواهید واژههای طبی به کار ببرید و بگویید تو در رحم من رشد کردهای و… شکم خود را به او نشان دهید و بگویید تو یک دانه کوچک بودی که در شکم من رشد کردی دستش را بگیرید و روی شکمتان بگذارید و بگویید درست همینجا و بعد از اینکه آنقدر بزرگ شدی که در شکم من جا نمیشدی دکتر تو را از شکم من بیرون آورد.
۴ – یادتان باشد شما باید از همان ابتدا که کودک، خود قادر به تشناب رفتن است مسایل صحی جنسی را به او آموزش دهید و هشدارهای غیرمستقیم بدهید مثلاً به او بگویید که اندامهای جنسی حریم خصوصی افراد است و نباید در معرض دید دیگران قرار گیرد.
۵ – در عینحال که دوستانه و راحت با کودک خود درباره مسایل جنسی گفتگو میکنید از توضیحات اضافی و غیرضروری خودداری کنید. شرم و حیا را نیز به او آموزش دهید و با مهربانی و رفتار مناسب و غیر مستقیم از او بخواهید که پرسشهای جنسیاش را تنها از شما بپرسد.
پرسشهای ماورایی فیلسوف کوچک
اغلب کودکان در مورد مسایل ماورایی مثل مرگ، روح و خدا سوال میپرسند. اول از همه بدانید که هر انسانی از این مسایل تصور شخصی خودش را دارد حتی افرادی که مذهب مشترکی دارند. در مورد چنین پرسشهایی بهتراست در درجه اول کودک را به تفکر واداریم و از او بخواهیم ذهنیت خود را بیان کند. این روش او را به تفکر وامیدارد و او اندیشیدن را میآموزد. از او بخواهید نتایج تفکراتش را با شما در میان بگذارد. پاسخهایی که در این باره به او میدهید باید به گونهای باشند که احساسهای مثبتی از خدا و روح و حتی مرگ ایجاد کند و به هیچوجه نباید ترس از این موارد را در کودک به وجود آورد و حتی اگر در کودک ترسی وجود دارد باید آن را از بین برد.
کودک باید خدا را مظهر عشق و اعتماد بداند، روح را جایگاه احساسهای لطیف بشری و راه ورود به ماوراءالطبیعه بشناسد و مرگ را آرامش و ورود به مقطعی دیگر از وجود داشتن.
حتی اگر خودتان به مسایل ماورایی اعتقاد ندارید آن را به هیچ وجه به کودک منتقل نکنید چرا که ایمان به یک قدرت بزرگ ماورایی اعتماد به نفس و قدرت روحی و روانی کودک را افزایش میدهد.
این پرسشات را جواب نمیدهم
در موارد معدودی و به دو دلیل میتوان به پرسشهای کودک پاسخ نگفت اول آن که ما باید همواره به یاد داشته باشیم که به کودکان پاسخ میدهیم برای اینکه با زندگی سازگارتر شوند و ذهنشان با آرامش پرورش یابد.
چنانچه تشخیص دادیم جواب دادن به سوالی باعث از بین رفتن سازگاری کودک میشود و احساسات منفی ماندگاری پدید میآورد با زیرکی و البته با رعایت صداقت آن را جواب نمیدهیم.
مورد دوم زمانی است که کودک از مسایل شخصی ما سوال میپرسد مثلاً از چیزی راجع به گذشته ما سوال میکند که ما دوست نداریم آن را به کسی بگوییم در این حالت با صراحت و صداقت و البته رویی خوش میگوییم که دوست ندارم راجع به این مساله صحبت کنم چرا که این مساله شخصی من است. باید به کودک گفت گاهی انسان به دلایل شخصی یا دلایل دیگری دوست ندارد به برخی سوالها پاسخ دهد. البته یادتان باشد که موارد پاسخ ندادن به پرسشهای کودک نباید زیاد باشد.
در نهایت بدانید که نگاه کودک به لبان شماست تا تکههای پازل دانستهها و ندانستههایش را کنار هم بگذارد و تصویری از زندگیاش بسازد. با درایت به کودک خود تصویری زیبا از زندگی هدیه دهید.