دوشنبه , ۳۱ ثور ۱۴۰۳
خرید فالوور اینستاگرام خرید لایک اینستاگرام

هر چند لحظه نوزادی دچار سوءتغذیه به اورژانس شفاخانه هلمند منتقل می‌شود

یوگیتا لیمایه

در شرایطی بحرانی، هر چند ثانیه نوزادی به اتاق اورژانس شفاخانه لشکرگاه برده می‌شود تا اين جوان‌ترین قربانيان بحران گرسنگی افغانستان را نجات دهند.

در میان صدای دلخراش گریه‌های ده‌ها نوزاد گرسنه، و درخواست‌های ناامیدانه مادران‌شان برای کمک، پرستاران تلاش می‌کنند تا کودکانی را که نیاز به مراقبت فوری دارند، در اولویت قرار دهند. تعداد این نوزادان زیاد است.

لشکرگاه، مرکز ولایت هلمند، یکی از جنگ‌زده‌ترین ولایات افغانستان است و تقریباً در ۴۰۰ مایلی (۶۴۴ کیلومتری) جنوب غربی کابل قرار دارد.

جلیل احمد به سختی نفس می‌کشد. دست و پایش سرد شده است. او به سرعت به اتاق احیا منتقل شده است. مادرش مرکا می‌گوید که او دو و نیم سال است، اما بسیار کوچک‌تر به نظر می‌رسد. به شدت سوءتغذیه دارد و مبتلا به سل است. داکتران برای احیای او سریع کار می‌کنند.

مرکا با اشک در چشم‌اش نگاه می‌کند و می‌گويد: «رنج او مرا درمانده می‌کند. تمام شب ترسم این بود که هر لحظه ممکن است ديگر نفس نکشد.»

باید برای جلیل خُردسال در بخش مراقبت‌های ويژه که همین حالا هم پُر شده است جايی پیدا کنند. داکتری او را در آغوش می‌برد و پرستاری هم با بطری مايعات و دواهایی که با لوله‌های مختلفی به بدن‌اش تزریق می‌شوند به دنبال‌شان راه می‌رود.

کارکنان وقت ندارند که صبر کنند. باید به سرعت عقاله کودک پنج ماهه ديگری را به اکسیجن وصل کنند. بار سومی است که به شفاخانه می‌آيد. داکتران می‌گويند که همين چند ساعت پيش فکر می‌کردند که زنده نمی‌ماند ولی حالا می‌بینند که طاقت آورده است.

از هر پنج کودکی که در بخش مراقبت‌های ويژه بستری می‌شود يکی می‌میرد و شیوع بیماری به شدت واگیردار سُرخک که به سيستم ايمنی بدن حمله می‌کند هم اوضاع را در هفته‌های اخير بدتر کرده است. اين ضربه مهلکی است به کودکانی که تا به حال از سوء تغذیه هم رنج می‌برده‌اند.

اين شفاخانه که خيریه‌ای است تحت نظر داکتران بدون مرز، يکی از معدود نهادهای تماماً فعال در ولایتی است که حدود ۱.۵ میلیون نفر جمعيت دارد. اين شفاخانه به شدت تحت فشار است. ۳۰۰ تخت‌خواب دارد ولی روزی حدود ۸۰۰ بیمار دارد که بيشتر آن‌ها کودک هستند.

مردم تقریباً هيچ جای ديگری ندارند که به آن رو کنند. قطع کمک مالی خارجی که افغانستان را اداره می‌کرد ضربه مضاعفی به آن‌ها بوده است. اين اتفاق بحرانی اقتصادی را کلید زده است که جمعيتی را که تا به حال هم در فقر بودند به آستانه مرگ از گرسنگی سوق داده است و منجر به فروپاشی تقریباً کامل نظام مراقبت بهداشتی عمومی شده است که کمابيش به طور کامل پیش از غلبه طالبان از طریق کمک‌های مالی خارجی تامين مالی می‌شد.

افغانستان مدت‌هاست که با معضل سوء تغذیه کودکان دست به گریبان است ولی داده‌هايی که يونيسف (صندوق کودکان سازمان ملل) جمع‌آوری کرده است جهش عظیمی در تعداد کودکانی نشان می‌دهد که به خاطر سوء تغذيه شديد در شفاخانه‌ها بستری هستند و تعداد آن‌ها از ۲۴۰۷ نفر در ماه آگست ۲۰۲۱ به ۴۲۱۴ نفر در دسامبر ۲۰۲۱ رسیده است.

اين افزایش تا حدودی به خاطر این است که حالا که جبهه‌های نبرد از میان رفته‌اند، رفتن به شفاخانه‌ها امن‌تر است ولی این آمار شمار عظيمی از کودکان گرفتار سوء تغذيه را که خانواده‌های‌شان استطاعت سفر به شفاخانه را ندارند، در نظر نمی‌گيرد. اين افراد حتی اگر بتوانند سفر کنند، باید ساعت‌ها در جاده‌های خاکی حرکت کنند و تازه آن موقع هم به سختی ممکن است امکانات طبی مناسبی پيدا کنند که کارآمد باشد.

شفاخانه‌های منطقه موسی قلعه و گرشک لبالب از کودکانی است که دچار سوء تغذيه‌اند ولی هيچ کدام از شفاخانه‌های‌شان بخش مراقبت ويژه فعال و کارآمد ندارند. داکتر زن وجود ندارد. ساختمان‌های شفاخانه‌ها فرسوده، سرد و تاريک‌اند. برق می‌آيد و می‌رود. دما در شب تا ۴ درجه سانتی‌گراد کاهش پيدا می‌کند.

در گرشک، بخاری کوچکی که با کپسول گاز کار می‌کند میان اتاق است که به زحمت گرمايی تولید می‌کند. مادران و کودکان زیر پتو خود را گرم می‌کنند. بوی بیماری در هوا سنگينی می‌کند.

در موسی قلعه، تنفس ولید، کودک یک‌ونیم ساله ديگری نامرتب می‌شود و باید او را از میان دهليزها و دروازه‌ۀا به ساختمان فرسوده‌ بغلی ببرند که تنها کپسول اکسیجنی که در شفاخانه ديديم در آنجاست. پدر زکی‌الله ۱۰ روزه را پی مايع سِرُم در بازار فرستاده‌اند چون شفاخانه سرم ندارد.

داکتر عزیز احمد که بیش از ده سال است در شفاخانه گرشک کار می‌کند می‌گويد که دوا اندک است و کارکنان انگشت‌شمار ولی هر روز صدها بیمار از راه می‌رسند. مجبورند کودکانی را که بيماری حاد دارند جواب کنند چون امکانات کمک به آنه‌ا را ندارند و داکتر احمد می‌گويد که بعضی از کودکان پيش از رسیدن به شفاخانه کارآمد جان‌شان را از دست داده‌اند.

او و کارکنان ديگر از ماه آگست تا اکتوبر هيچ حقوقی دریافت نکرده‌اند. از ماه نوامبر، آن‌ها و بعضی شفاخانه‌های ديگر مقاديری پول از طریق سازمان‌های بشردوستانه مثل يونيسف، سازمان بهداشت جهانی و خيريه محلی باران (شبکه توان‌بخشی و مددکاری بوعلی) دريافت کرده‌اند.

سلام جنابی از يونيسف می‌گويد: «خانواده نهادهای بشردوستانه می‌کوشد تنها پولی برای زنده ماندن این کودکان فراهم کند تا دنيا تکلیف سياست را روشن کند ولی ما نمی‌توانيم نظام بهداشتی را به طور کامل تأمين مالی کنیم. کودکان را ميان سیاست نيندازيد. وضعيت در افغانستان برای کودکان بسیار حساس است و هر تصمیمی که جهان بگيرد، و سياستمداران بگيرند بر آن‌ها اثر خواهد گذاشت.»

وقتی که در ولایت هلمند سفر می‌کنيد، ويرانی‌های جنگ را تقريباً در هر منطقه‌ای می‌شود ديد. ميزان ويرانی در شهر ‘سنگين’ تکان‌دهنده است. تل‌هایی از خاک که زیر گل و لای و زباله فرو رفته‌اند می‌بینید که روزگاری خانه‌ها و دوکان‌ها به جای آن‌ها بوده است. اين مناطق جاهایی هستند که سربازان خارجی و افغانستانی خونين‌ترین نبردهای‌شان را داشته‌اند و محل استقرار سربازان بريتانيايی بوده است.

عبدالرازق اهل جماعتی است که چندين دهه در خط مقدم نبرد زندگی کرده است.

می‌گوید: «خوشحالیم که صلح شده است ولی غذا نداریم، کار نداریم، پول نداریم. گندم و سوخت بسیار گران شده‌اند. صدها کودک در روستای من سوء تغذيه دارند. در هر خانه‌ای، دو سه تا کودک با این وضعیت دارید. چیزی نداریم به مادران‌شان بدهیم و به اين دلیل است که با این وضعیت به دنیا می‌آيند.»

حميد گل در خانه‌ای گلین در همين نزديکی زندگی می‌کند. دو تا از دختران‌اش،‌ فرزانه و نازدانه، سوء تغذیه دارند. نازدانه چنان بیمار است که او را پیش پدر بزرگ و مادر بزرگ‌اش فرستاده‌اند چون حميد غذا برای‌شان ندارد. پسر ده ساله‌اش، نصيب‌الله ديگر برای کمک به او در مزرعه شروع به کار کرده است.

رنج بی‌پايان خانواده‌ او ميراث رفتار خارجی‌های فعلی و قبلی است. پنج سال پیش خانه حمید در حملات امريکایی‌ها بمباران شد. ده نفر از اعضای خانواده‌اش از جمله پدر و مادرش، شش برادر و خواهرش کشته شدند.

حمید می‌گويد: «ما هيچ رابطه‌ای با طالبان نداشتیم. خانه من به ناحق بمباران شد. نه امريکایی‌ها، نه دولت قبلی و نه دولت تازه کمکی به من نکرده‌اند. ما فقط نان خشک می‌خوریم. دو سه شب در هفته گرسنه می‌خوابیم.»

هر جا که رفتیم از مردم پرسیديم آن روز چه خورده‌اند. بيشترشان گفتند که کل خانواده فقط با چند تکه نان خشک سر کرده‌اند.

کودکان در اين بحران گرسنگی از همه آسيب‌پذيرترند. جوان‌ترین نسل افغانستان به حال خود رها شده تا بمیرد.

در بسیاری از مناطقی که دیدیم، مرگ‌های ناشی از سوء تغذیه ممکن است حتی ثبت نشوند یا به شمار نيايند. جهان ممکن است هرگز ابعاد فاجعه‌ای را که در افغانستان در شرف وقوع است نداند.

منبع: بی‌بی‌سی

مطلب پیشنهادی

نوزادانی که با «دُم» به دنیا می‌آیند؛ عضو بجامانده از اجداد انسان‌ها یا نقص مادرزادی؟

برخی از نوزادان با چیزی شبیه به «دُم» به دنیا می‌آیند. امری که به لحاظ …