ملکه افضلی
منبع: MNN
جای تعجب نخواهد بود که اگر ما به عنوان یک جامعه، اغلب روی راههای کنترول خشم تمرکز بکنیم. ما میدانیم که طوفانهای طولانی و خشمگین برای ما بد است. همینطور میدانیم که کنار نیامدن با آدمهای عصبانی درست نیست. بنا براین، روی راههایی تمرکز کنیم تا به فروشناندن صدهایی در حال اهتزاز و خشم کمک کند.
وقتی بتوانیم عصبانیت خود را کنترل و مدیریت کنیم، میتوانیم به این تمرین را به دیگران هم آموزش بدهیم. در هرحوزه، از جوامع مدرن تا جوامع عقبمانده، در گفتمانهای سیاسی و حتی در داستانها بحث عصبانیت مطرح است. در نهایت به جایی میرسید که باید عصبانیت را کنترل کنید و روشهای آن را به دیگران آموزش بدهید.
بازگشت به مبدا
میتوانیم عصبانیت خود را کنترل و ریشهی آن را دربیاوریم؟ میتوانیم به کودکان خود آموزش بدهیم که از ابتدای زندگیشان عصابانی بزرگ نشوند؟
این از پرسشهایی است که ژان بریگز جامعه شناس مهشور، در دههی ۱۹۶۰ زمانی که در مناطق دورست شمال رفتوآمد میکرد، پاسخ داد. او ۱۷ ماه در جامعهی «اینوتها» زندگی کرد. خانم بریگز در مقایسه با اینوتهای دلسوز، خشمگینتر بود.
بیشتر بخوانید: والدین چگونه میتوانند رفتارهای نادرست کودکان خود را تغییر دهند؟
او در مصاحبهی در سال ۲۰۱۱ با بیبیسی در بارهی مقایسه برخوردهای خودش با جامعه اینوتها گفت: «برخوردهای ما ناخوشایند، ناملایم و تکاندهنده است. من با آنها بدخلقی و ترشرویی میکردم، لتوکوب میکردم، اما آنها هرگز عصبانی نمیشدند.»
بریگز در کتاب «هرگز درخشم» که در سال ۱۹۷۱ منتشر کرد، از چگونه تحت تاثیر قرار گرفتن خود در برخورد با اینوتها تعریف کرده میگوید که اینوتها حتی با اتفاقهای خیلی بد، هرگز تسلیم عصبانیت نمیشوند.
بریگز سوالهای زیادی در بارهی این که چرا عصابانی میشویم و چگونه خود را کنترل کنیم، مطرح کرده اما جواب تمام این سوالات را با نگاه به کودکان اینوتها ارایه کرده است. در جامعه اینوتها کودکان همهی راههای کنترول خشم را از والدین خود میآموزند این که هرگز نترسند.
برای خانم بریگز هنگامی جامعهی بدون خشونت اینوتها مشخص شد که وی از یک مادری دعوت کرد تا از پسرش بخواهد که سنگی بهسوی خود پرتاب کند. این کودک درخواست مادرش را پذیرفت و این کار را انجام داد. این کودک با عصبانیت مادرش را بهخاطر تشویق این کار سرزنش نکرد، بلکه با آرامش گفت که کمی صدمه دیده است. این کودک بهجای این که عصبانیت خود را نشان بدهد، فقط حقیقت داشتن «درد» را بیان کرد.
چند دهه بعد، میکائیل دوکلف یک نویسندهی دیگر، مسیر بریگز را تعقیب کرد و برای نوشتن کتاب «درجستجوی والدین دانا»، برای دیدن مردمانی در کانادا رفت و دریافت که آنان چگونه به فرزندان خود کنترول احساسات را آموزش میدهند. او یک رشتهی مشترک در بین والدین اینوتها پیدا کرد. میکائیلن دوکلف مینویسد: «درکل بین همهی مادران از یک قانون طلایی یاد میشود: سر کودکان کوچک داد و فریاد نکنید.»
بیشتر بخوانید: کودکان بد زبانی را اغلب از والدین یاد میگیرند
دوکلف در میان اینویتها در قطب شمال، خانوادههایی را پیدا کرد که آموزش میداد که فریاد کشیدن سرکودکان، چگونه به کودکان میآموزد که فریاد بکشند.
مینگ تی وانگ محقق دانشگاه پیتسبرگ، در یک مطالعه در سال ۲۰۱۳ بیان داشت که توصیه برای والدین دشوار است، زیرا آنان ناگزیرند به هر دو مسیر حرکت کنند: برای کنترل برخی مشکلات رفتاری کودکان متمایل به الفاظ خشن میشوند اما این مساله ممکن است نوجوانان را با مشکلات رفاری مشابه دچار سازد. اما، به نظر میرسد جامعه اینوتها مدتها قبل این درس را آموخته و یاد گرفتهاند چطور خشم را از کودکی کنترل کنند.
دوکلف مینویسد که اگر تمام سبکهای پرورش کودکان در جهان درنظر گرفته شود، سبک پرورش کودکان در جامعه اینویتها در صدر قرار خواهد گرفت.