سمیه صبا
ما باور داریم که تغییرات در یک شب اتفاق نمیافتد و این مسایل مستلزم بررسی مداوم و همکاری موثر است. در چنین زمان حساسی که خونریزی کشور را تا این دَم در ماتم سوگواریهای دوامدار ملکی و نظامی قرار داده، موضوع صلح و دموکراسی افغانستان به طور بیسابقهیی با بیم و امیدهای فراوانی بر کانونهای سیاست سایه انداخته است. برای حفظ ارزشهای دموکراتیک مانند: آزادی بیان، آزادی فردی ـ جمعی، برابری، اتحاد ملی، همهشمول بودن قدرت، حاکمیت قانون وغیره لازم است که قواعد و اصول سیاستورزی بازیگران داخلی روشن شود تا ارزشهای اساسی کشور قربانی بازیهای کوتاهمدت کمپاینی و بُزکشیهای مُدرن نشود.
آزادی یعنی چه؟ ما همه آزادی را فریاد میزنیم، اما حتا معنای آن را نمیدانیم که این واژه چه مفهومی را افاده میکند. آزادی به این معنا نیست که ما قتل کنیم، به زندان برویم یا دزدی کنیم یا هر جرم دیگری را مرتکب شویم. ما باید از زندان خودمان آزاد شویم! از زندانی که خودمان آن را ساختهایم از زندان «نژاد، زبان و اندیشه». اینها زندانهایی هستند که ما برای خود ساخته ایم؛ زندانهایی که از آن آزاد نمیشویم یا خودمان ـ آزاد شدن از این زنجیرها را نمیخواهیم. بهدنبال آن نمیرویم و هیچ پیشرفتی در راه آن نداریم تا زمانی که افکار آزادانهیی نداشته باشیم. آزادی در کار نیست.
ما همیشه به این فکر هستیم که آزادی، رهایی از دست طالبان یا متجاوزان است اما نه! تا حال به این فکر کردهاید وقتی که از دست طالبان رهایی یابیم، چه کارهایی برای پیشرفت خود انجام میدهیم؟ ما حتا میان جنسیتها فرق قایل میشویم، بین خود و دیگران. تا بهحال حتا اقدامی برای آزادی نکردهایم. این که راهی برای آزادی از افکار احمقانهی خود داشته باشیم، از زندان تاریک با میلههای فولادین زندانی که اندیشههای زیبا در آن جا به قتل رسانده میشوند، هیچ راهی برای آزادی از زندان نداریم. ما ساختن این زندان را به همدیگر میآموزانیم و فکر میکنیم هرکسی که زندان تاریکتر و محکمتری داشته باشد، آدم بهتر و خوششانستری است. تا بهحال به عمق این که آزادی چه میگوید گوش دادهاید؟ مطمیناً نه؛ زیرا آن را درک نکردهایم. ما هیچگاهی آزادی را تجربه نکردهایم.
گفته میشود که «خواندن آزادی است». به راستی هم اگر کسی خواندن را یاد ندارد، گرفتار انواع اسارتها میشود که هر یک به تنهایی برای درهم کوفتن مناعت انسانی، هویت اجتماعی و تاریخی او بسنده تلقی میشود. از طرف دیگر، خواندن، مقدمهی شناخت و شناخت مقدمهی دگرگونسازی است. اگر خواسته باشیم خود و جهان را بشناسیم، باید راجع به خود و جهان چیزهایی بخوانیم تا آنها را بشناسیم و در مرحلهی پس از شناختی که از خود و جهان از برکت خواندن به دست آوردهایم به تغییر خود در جهت متعالی بکوشیم و نیز جهانی را که برای بهزیستی انسان آفریده شده است، به دنیایی پُر از مهر و عاطفه تبدیل کنیم و قول معروف «زمین خانه ماست» را در عمل پیاده کنیم.