نویسنده: صفا گلزاد
اگر انسان به دقت به زندهگی خود ببیند و متوجه شود، بهترین مرحلهای زندگی یک انسان، دورهی کودکی وی است.
تنها یک کودک میتواند به میل خود زندگی کند، کارهایی را که میخواهد انجام دهد و اگر افگار شود بازهم سرگرم بازی خود میباشد. هرگاه کسی بالایش فریاد بزند قهر شود، نادیده میگیرد. خودش دوباره میرود دنبال کسی که بالایش قهر بود. راجع به شکستها، دشواریها، چالشها و سختیهای زندگی هیچ چیز نمیفهمد. تنها در فکر این میباشد که چه وقت، بیرون برود و بازی کند.
از همین نویسنده:
مطالعه برای داشتن ارتباط با جامعهی امروز ضروری است
دوره کودکی یکی از شیرینترین دورهها، فراموش ناشدنی و تکرار ناشدنی است. تنها یک کودک باعث میشود که اگر مادرش جگرخون باشد، به لبهایش خنده بیاورد. در کودکی از دستی که زیاد در ساعتتیری و بازی مصروف میبودیم، هیچ به نظافت خود فکر نمیکردیم و همیشه مادرهای ما بالای ما قهر میشدند اما فردا بازهم همان وضعیت بود.
در کودکی گاهی مادر ما بازار یا جایی دیگر میرفتند، وقتی ما را نمیبردند چقدر خفه میبودیم. از پشتشان گریه میکردیم که چرا ما را با خویش نبردند. وقتی کودک بودیم، خیلی تُند بودیم. هیچ گپ کسی را قبول نمینمودیم؛ تنها چیزی که دل ما میشد و فکر میکردیم که درست است همان کار را انجام میدادیم. ولی کوچک بودیم نمیفهمیدیم که چه خوب است و چه بد اما بازهم با تلخترین لحظات، شیرینترین خاطرات را هم دارد که هرگز فراموش نمی گردد.