متنی از ترانهی معروف استاد مهوش، در بارهی وضعیت کودکان افغانستان که سالها قبل سروده شده بود، شرایط امروزی کودکان را به خوبی بیان میکند. شنیدن این ترانه، احساس هر انسانی که به انسانیت و ارزشهای حقوق بشری باورمند هستند را بر میانگیزد. بناً کودکخبر، برای اینکه بتواند توجه بیشتری را نسبت به وضعیت کودکان جلب نماید، متن این ترانه را به عنوان سرمقالهی خود برگزیده است.
آه للو ای كودك افغان للو
طفلك بی دارو و درمان للو
پای لُچ دشت و بيابان للو
ای همه سو خشم و تو حيران للو
ای همه خواب و تو پريشان للو
آه للو ای كودك افغان للو
خانه خنك بستر خواب تو كو؟
دست نوازشگر بابه تو كو؟
دادرسِ رنج و عذاب تو كو؟
گونهی پاكيزه و ناب تو كو؟
خورده به رخ سيلی دوران للو
آه للو ای كودك افغان للو
داشتي يك خانگك مختصر
دست نوازش به سرت هست پدر
بود لباس تو منظم به بر
خوار نبودی به خدا اينقدر
بیسر و سامانه دوران للو
آه للو ای كودك افغان للو
كودك من بارش و باران رسید
نوبت بی داد زمستان رسيد
رنج دیگر غير غم نان رسيد
خواب هيزم ديدن طفلان رسيد
طفلك بی رخت زمستان للو
آه للو ای كودك افغان للو
زين همه بی داد اگر بر شوی،
وارث اين ملت اختر شوی،
روزی اگر صاحب لشكر شوی،
قافلهسالار مقرر شوی
ظلم مكن بر سر انسان للو
آه للو ای كودك افغان للو
صبر خدا كن كه خدا عادل است
دادرس و چارگك مشكل است
از من و از لال تو كی غافل است؟
كوشش بی داد در آن باطل است
میرسد اين قصه به پايان للو
آه للو ای كودك افغان للو