پنج شنبه , ۲۷ ثور ۱۴۰۳
خرید فالوور اینستاگرام خرید لایک اینستاگرام

امروز زادگاهم، کشم سقوط کرد

نویسنده: مروه شهرزاد

زادگاه من یکی از ولسوالی‌های بدخشان، یعنی کشم است.

راستش زنده‌گی کردن در آنجا هیچ‌گاهی برای من خوش‌آیند نبوده، حتی گاهی نفرت داشتیم. شاید به‌خاطر محیط کوچک ‌و حرف‌های زیاد مردم بوده باشد، ولی به‌هرحال، برای من کم‌تر از یک زندان نبود. اما، امروز وقتی شنیدم به دست طالبان سقوط کرده، واقعاً جگرخون شدم، دل‌تنگ محیط سرسبز ‌و دریای زیبایش شدم. ولی بیشترین ناراحتیم برای بانوانی است که سال‌ها زیربار فقر و مسوولیت ‌خانواده سپری کردند، بازهم بدبختی به آن‌ها برمی‌گردد. می‌دانم برای مردان هم این شرایط سخت است، ولی حداقل می‌توانند از خانه‌های‌شان بیرون شوند، کار کنند و یا هم یک تعدادشان در صف طالبان بی‌پیوندند.

می‌دانم بیشترین تلفات جنگ‌ها را مردان می‌دهند، ولی این زنان هستند که درد از دست دادن برادر، پدر، همسر و فرزندان خود را تحمل کنند. شکنجه می‌شوند، از مرگ جسمی کرده، مرگ روح آدم خیلی بدتر است. زنان سال‌ها شاهد این نوع مرگ بوده‌اند، شنیدم که برادران ناراضی پشت خانه‌ها می‌آیند و می‌گویند امشب برای ۲۰ نفر غذا آماده کنید. یعنی زنی که سال‌ها خدمت شوهر، برادر و پدر خود را کرد حالا باید برای یک بیگانه هم به‌خاطر نجات جان خدمت کند و اصلاً حق بیرون شدن از خانه، سرجایش بماند. هیچ حقی جز کار بی‌مزد در خانه برای‌شان رعایت نمی‌شود. این شرایط برای همه دشوار است ولی برای زنان این سرزمین بیشتر. آه که دلم برای‌تان پارچه پارچه می‌شود بانوان شجاع سرزمینم.

مطلب پیشنهادی

روزی که آینده‌ی مرا دزدیدند

دیانا عمرانی از اولین روزی که از افغانستان خارج شدم تاحال مدت زیادی گذشته است. …