نویسنده: Vanessa LoBue
مترجم: مرسل هاشمی
منبع: Psychology Today
ما به عنوان والدین، از همهی کودکان خود توقعاتی داریم. برای بیشتر ما مهم نیست آنچه را که از کودکان خود انتظار داریم، فرزندان ما بدون توجه به آنچه که برایشان توقع داریم چه اعمالی را انجام میدهند. اما، در حقیقت انتظارات و توقعات ما، انگیزههای قدرتمندی برای رفتار کودکان ایجاد میکند، چه ما متوجه باشیم و یا نه.
برای شرح بیشتر نیروی توقعات، اجازه دهید که با اشاره به مطالعه کلاسیک در مورد روانشناسی که روی موشها انجام شده، یادآوری کنم؛ چون، تحقیقات روانشناسی بیشتر و خوبتری را میتوان روی موشها انجام داد.
برای این تحقیق، دانشآموزان وارد آزمایشگاه شدند و برایشان گفته شد که با تکثیر تجربهی قبلی، آزمایشی انجام دهند. به آنها دو نوع موش سفید داده شد و از آنها خواسته شد تا در مدت یک هفته، موشها را برای اجرای یک نمایش پیچیده و سخت آموزش دهند.
به نیمی از دانشآموزان گفته شده بود که تعدادی از موشهای هوشیار و چالاک در اختیارشان گذاشته میشود تا بر اساس ژنتیکشان، آنها را باید بیاموزانند که سریع و با خموپیچ نمایش دوش اجرا کنند. به نیم دیگر از دانشآموزان گفته شده بود که به آنان موشهای تنبل و کسل داده میشوند و نسبت به موشهای سفید، نمایش کُند، آهسته و ساده داشته باشند.
به صورت کل، موشهای چالاک تا پایان برنامهی نمایش، آزمایش خموپیچ را با موفقیت نسبت به موشهای کسل و تنبل اجرا کردند. علاوه براین، در طی پنج روز موشهای چالاک از خود شواهدی را از یادگیری سریع نشان دادند، عملیه خموپیچ را هر روز بیشتر از روز دیگر یاد میگرفتند، در حالی که موشهای کسل و تنبل با گذشت زمان به مقدار کم و یا هیچ عملیه یادگیری را نشان ندادند.
بیشتر بخوانید:
شش اشتباه جدی رفتاری والدین که رشد شخصیت کودکان را تخریب میکند
۱۹ موردی که هرگز نباید به کودکان خود گفت
آموزش ۱۷ مهارت زندگی برای مسوولیتپذیر شدن کودکان در بزرگسالی
چطور تفکر خلاقانهی کودکان را گسترش بدهیم؟
بسیار شگفتانگیز به نظر میرسد، درست؟ چه میشود اگر برایتان بگویم که از ابتدای مطالعه در واقع هیچ تفاوتی میان موشها وجود نداشت، در حقیقت موشها نه تنبل بودند و نه هم چالاک؛ میان آنها هیچ تفاوتی وجود نداشت، به شمول سن و جنسیت. پس چگونه نتیجه را شرح دهیم؟ محققان به این نتیجه رسیدند که چگونگی توقعات دانشآموزان و رفتار متفاوت آنها با موشها، وسیلهای برای متفاوت عمل کردن موشها شد. هنگام آموزش دادن دوش خموپیچ، موشها را به نحوه متفاوت اداره کردند آنچه را که خودشان انتظار داشتند و منشای نیرو فکری دانشآموزان بود.
شما شاید نزد خود فکر کنید خوب درست است، مگر این تحقیق با کودکان چه ارتباطی دارد؟ این برمیگردد به همین گونه تحقیقی که فقط چند سال قبل روی دانشآموزان یک مکتب ابتداییه صورت گرفته بود، نیتجه مشابه بهدست داد. محققان از کودکان نخواسته بودند تا دوش پر خموپیچ انجام دهند، در عوض در آغاز سال تحصیلی دوره ابتداییه، از کودکان دانشآموز ۱۸ صنف درسی مختلف امتحان ذکاوت گرفتند. پس از آزمون، ۲۰ درصد از کودکان از صنفهای مختلف، به صورت تصادفی به عنوان کودکان «شکوفا» برگزیده شدند؛ هرچند ضریب هوشیشان در مقایسه با دیگر همصنفهایشان بالا نبود. با این وجود، در پایان سال تحصیلی، دانشآموزان «شکوفا» در هر صنف درسی عملکرد بهتری داشتند و ضریب هوشیشان نیز در مقایسه با دیگر همصنفهایشان بالاتر رفته بود.
به عباره دیگر، نوعی پیشگویی در کار بود و از دانشآموزانی که انتظار میرفت موفق شوند، در نهایت موفق شدند.
تحقیقات جدید نشان دهندهی این یافتهها است. من مطمین هستم که در جایی شنیدهاید که پسران در مکتب در مضمون ریاضی بهتر عمل میکنند. این یک افسانه ناگوار نیست، پسرها واقعاً در انجام کارخانگی در مقایسه با دختران در مکتب، بهتر عمل میکنند. در سنین پایینتر، دختران به خوبی پسران در ریاضیات عمل میکنند و حتا در سایر موضوعات مانند خواندن از پسران نیز فراتر میروند. اما، با شروع از کودکستان و صنف اول، والدین انتظار دارند که پسران در ریاضی در مقایسه با دختران بهتر عمل کنند.
اگر ضریب هوشی و توانایی یک کودک تحت تاثیر توقعات یک آموزگار قرار بگیرد، حل مسایل ریاضی برای کودکان تفاوت نمیکند. بنابراین، این ممکن است که یکی از دلایلی که ما شروع میکنیم ببینیم پسرانی که در دوران کودکی نسبت به دختران بهتر در ریاضیات عمل میکنند، این است که سالهاست انتظار داریم تا مهارت دختران در ریاضی بدتر شود.
در مطالعهای اخیر که در رابطه بین انتظارات والدین و عملکرد فرزندشان در حل مسایل ریاضی پرداخته است، محققان دریافتند هرچه که مادران بیشتر در باره این که پسران در ریاضی بهتر از دختران هستند فکر میکنند، دخترانشان نسبت به توانایی خود در حل مهارتهای ریاضی احساس بدتری میکردند.
نکته اینجاست که انتظارات ما از کودکان، خواه از آنها آگاه باشیم یا نه، در واقع میتوانند بر رفتار فرزندان ما تأثیر بگذارند. بعضی اوقات ما نمیتوانیم به انتظاراتی که داریم کمک کنیم و به آن برسیم. اما دانستن اینکه انتظارات ما ممکن است بر نحوهی رفتار فرزندان ما و شاید حتی نحوهی یادگیری آنها تأثیر بگذارد، نشان میدهد که شاید ما انتظار بهترینها را داشته باشیم و چنین ایدهی هم بد نیست.
اگر انتظار داشته باشیم که فرزندان یا دانشآموزان یا حتی دوستان ما در حال ناکامی باشند، ما به نوعی در حال آمادهسازی آنها هستیم تا شکست بخورند. درعوض، اگر انتظار داشته باشیم که آنها موفق شوند، ممکن است دقیقاً به آنها نوع پشتیبانی را میخواهیم که دقیقاً انجام دهند.