چهارشنبه , ۱۹ ثور ۱۴۰۳
خرید فالوور اینستاگرام خرید لایک اینستاگرام

کودک‌نوشت

ما به کجا روانیم؟

نویسنده: زینب بازغ زندگی بعضی اوقات خیلی دشوار می‌شود و با شرایطی مواجه می‌شویم که هرگز در ذهن هیچ یک‌مان خطور نمی‌کرد؛ شرایطی که مملو از نااُمیدی، ناامنی، بی‌سرپناهی، ترس و ناراحتی می‌شود. در حال حاضر روزانه چندین ولسوالی به دست دهشت‌افگنان سقوط می‌کنند و تعداد بی‌شماری از هموطنان‌مان را …

ادامه مطلب

وطنم تشنه‌ی صلح است

نویسنده: ثمینه سلیمان وطن ما، امروز با مشکلات زیادی از قبیل کمبود آب، نبود برق، وضعیت بد اقتصادی و مالی، ناامنی، نبود فرصت‌های کاری و چندین نوع مشکل دیگر مواجه است. این مشکلات جان همه را در معرض خطر قرار داده است. اگر در راه می‌رویم نمی‌توانیم کمی پول با …

ادامه مطلب

انگیزه دادن و انگیزه گرفتن

نویسنده: صفا گلزاد بیشترِ اوقات در زنده‌گی اتفاق افتاده که وقتی اگر یک شخص را دلداری بدهیم، خیلی خوشحال می‌شود. یا هنگامی‌ که یک شخص کم درس می‌خواند، اما وقتی برایش بگوییم که تو زیاد یک شخص درس‌خوان و پر تلاش هستی، این شخص ممکن است احساس غرور کند و …

ادامه مطلب

کودکِ درد دیده

نویسنده: ثمینه سلیمان سال‌هاست کودکان وطنم در رنج به سر می‌برند، دردهای زیادی را تحمل کرده‌اند. روحیه اصلی دوران کودکی را که باید می‌داشتند، ندارند یک کودک صحتمند نیست همه‌ی‌شان از جنگ ترسیده‌اند، به گوشه و کنار جاده‌های بی‌پناه نشسته‌اند و لقمه نانی ندارند تا شب را صبح کنند و …

ادامه مطلب

امروز زادگاهم، کشم سقوط کرد

نویسنده: مروه شهرزاد زادگاه من یکی از ولسوالی‌های بدخشان، یعنی کشم است. راستش زنده‌گی کردن در آنجا هیچ‌گاهی برای من خوش‌آیند نبوده، حتی گاهی نفرت داشتیم. شاید به‌خاطر محیط کوچک ‌و حرف‌های زیاد مردم بوده باشد، ولی به‌هرحال، برای من کم‌تر از یک زندان نبود. اما، امروز وقتی شنیدم به …

ادامه مطلب

چرا این‌قدر بدبخت هستیم؟

نویسنده: ثمینه سلیمان زنده‌گی یک سفر طولانی در مسیر کوتاه است. امروزه ما شاهد مشکلات زیادی در وطن خود هستیم. چرا این‌قدر بدبخت هستیم؟ چرا نمی‌خواهیم خودمان به یک مسیر حرکت کنیم و راه درست‌مان را انتخاب کنیم؟ چرا نمی‌خواهیم تلاش کنیم تا به موفقیت برسیم؟ همه‌ی ما مردم در …

ادامه مطلب

طلوع اُمید

نویسنده: سمیه صبا من نمی‌دانم امشب چرا صبحی ندارد، چرا آفتاب بیرون نمی‌آید، چرا کسی برای زخم من مرحم نمی‌آورد، چرا فریادهایم را نمی‌شنوند، چرا کسی نمی‌پرسد، من چرا می‌سوزم، چرا نمی‌پرسند کی آتشم زد؟ همه می‌گویند صبح می‌رسد، آفتاب پدیدار می‌شود، برای زخم تو هم مرهم پیدا می‌شود، پس …

ادامه مطلب

مکتب رویایی من

سمیه صبا این را که همه می‌دانند مکتب دومین جای و برای بعضی‌ها اولین‌جایی است که روش زنده‌گی، آداب و راه رسیدن به آرامش را می‌آموزند. اما، در افغانستان به دلایل مختلفی مثل سطح پایین اقتصادی، هیچ توجهی به مکاتب و دانشگاه‌ها نمی‌شود. بلی! متاسفانه همین‌طور است و دیگر برای …

ادامه مطلب

۲۴ جوزا، روز مادر

نویسند: صفا گلزاد بزرگ‌مان ساخت ولی هرگز به روی ما نیاورد، همه توانایی خود را از دست داد تا ما توانا شویم، خوب نخورد ولی خوب برای ما تهیه کرد. بهتر نپوشید ولی به شکل صحیح پوشاند و آرزوهایش را به‌خاطر آرزوهای ما زیر خاک کرد. اگر خوبی‌های مادر را …

ادامه مطلب

سرزمین قشنگم

سرزمین قشنگم نویسنده: دیانا عمرانی در سرزمین ما دو عده انسان‌هایی اند که دلیل شده تا کشور ما در این حال باشد. – عده‌ی اول، کسانی اند که پا به فرار گذاشته و در ممالک دیگر آواره شده‌اند. – عده‌ی دوم نیز کسانی اند که در خواب غفلت‌اند و اصلاً …

ادامه مطلب